نوستالژے یاس

ساخت وبلاگ
اینقد ک امروز خوابیدم..نباید میخوابیدم...بعد سحر یعنی ساعتای پنج...

تا ساعت یازده و پنج دقیقه..بیدار شدم استراحت و نماز،

ساعت دو و رب دوباره خوابیدم تا یرب شیش...الانم سرم میترکه...

بعد از ماجرای حامد دیگه از محدثه خبری ندارم...

تو تلگرام میببنم انلاینه ولی باهاش چیزی نمیگم...خیلی گرسنمه...

پنشمبم تایین سطح دارم..استرسم ک طبیعیه.. 

 

نوستالژے یاس ...
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : cao 95 4 1, نویسنده : 32352a بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 12:58

درحال چایی خوردن میباشم..مامانم دراشپزخانه هست..باباقران میخواند.... صبح ساعت هشتو نیم کلاس تایین سطح زبان دارم..منو الهه و عارفه... موسسه ایران..هیچی نخوندم...فقط به امید یاری خدا میرم...دلم روشنه.... یه خونه شیک پیدا کردیم فک کنم بدردمون وبخوره..مامان ک خیلی ازش تعریف میکرد... خواب دارم ولی با الهه قرار گذاشیم بعد سحر یه چار کلمه بخونیم.... ک ازاونجایی ک الهه خوابه احتمالا بیدارش نکنم...) مامانبزرگ...دیروز زنگ زد نظر مامانو عوض کرد...اه... امروز عصر میریم نهبندان....بقران حوصلشو ندارم دیگه...بکی باید بگم اینو... خدایا بابت همچی شکرت... نوستالژے یاس ...ادامه مطلب
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 12:58

شب قدره...دلم گرفته...

باورم نمیشه حامد واسم کامنت گذاشته..

..هنوزم سایش بالا سرمه...

نوستالژے یاس ...
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 10 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 12:58

یه بیس دقیقه ای میشه ک از مسجد سیدالشهدا اومدیم...

کلی اشک ریختم ک خدایا کمکم کن،راه درست زندگی و بهم نشون بده...

از امشب میخوام بنده خوب خدا باشم...به حق محمد،به حق علی...

خدایا بلاکم نکنی..

نوستالژے یاس ...
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 18 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 12:58

اونشب باخاله اینا نرفتیم و ..

دیشب پارک ک باخاله فاطمه رفتیم خوب بود اما یهو دایی علیرضا زنگید

سعیده بستریه و بیاین شما بخش زنانه...مام سری شاممون و خوردیم و رفتیم

مامانو خاله رفتن بیمارستان نیم ساعت بعدش سعیده مرخص شد

..

کلاس زبان تقریبا یکساعت پیش خوب بود غزل خیلی رو مخمه...

تا استاد چیزی نمیگه مث خرا شرو ب خندیدن میکنه...

بیچاره ها فردا کنکور دارن خدایا کمکشون کن...سپاس

نوستالژے یاس ...
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 12 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 12:58

زنگ زدم واسه حنانه تا وختی که بهم میگه حوصله خوندنو ندارم یخورده جون بگیرم

از چهارشنبس ک زیستو زبان میخونم اه خسته شدم

 

کخ که داشته باشی میشینی و نصف پستای وبتو حذف میکنی..

× دلم مکالمه با تو میخواهد و بس

نوستالژے یاس ...
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 12:58

بوی جدایی تلخ من و حامد ...

نوستالژے یاس ...
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 13 آبان 1395 ساعت: 7:18

اینبار جدی جدی جدی مرد.... نامرده حامد... ولی ناگفته نمونه، حامد به ارزوش رسیدو مرد ، من به ارزوم نرسیدم چون مرد... خودشو کشت .... جزئیاتشو عصرین دخدرخالش بهم نمیگه ... حالم داغون...   فارسی شعر حفظ مطالعاتو زیاد نخوندم...حااااااممممد جونی سخته نمیشه باور کرد ک رفتی.... گفتی تا اخرین غروب دنیا پیش منی چرا اینکارو با من کردی...تنها شدم اخه   - حامد جان تو رفتی و من با خدا عهد میبندم ک رابطه با نامحرم تعععطیل رضا هم اونقدر بهم نزدیک نشده نسبت ب حامدد...     روحت شاد بهترینم.... نوستالژے یاس ...ادامه مطلب
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 22:58

وااااییی بعد یه مدت اومدم با کلی حرف مامان قضیه حامدو فهمید خاک برسرم خونه مامانبزرگ بودیم شب، نور گوشی از زیر پتو میزد بیرون فک میکردم همه خابن..اما مامان اومد سمتم و منم گوشی و انداختم پایین و خودمو ب خاب زدم صب مامان بهم تیکه انداخت ک شبا زودتر بخاب تا روگوشی خابت نبره بیشعور ، بخدا حالم ایییقد بد شد ک نگو لبمو گاز میگرفتم از بدبختی ک پیشه روم بود..وختی اومدیم و رسیدیم خونه تواتاق منو مامان بودیم مامان برا بار دوم بهم تذکر داد و گفتش ک اگ بار سومی بشه ب بابا میگم و البته ب ابرو های خشگلمم گیر  داد عاقا مگه چشه!!   - کصافت رضا هم ک اینقد میگفت اسما تو بیا نوستالژے یاس ...ادامه مطلب
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 26 مهر 1395 ساعت: 14:19

الهه بیشعور اینستا رو دلیت کرد:/

اعصابم خووووورد دلم تننننننننگ

رووووز دختررررررر

فردا میریم نهبندان...عروسی دخدر دایی مامانم

خوشالم ن بخاطر عروسی بخاطر اینکه میبینمشون دوتایی رو...

نوستالژے یاس ...
ما را در سایت نوستالژے یاس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 32352a بازدید : 9 تاريخ : جمعه 19 شهريور 1395 ساعت: 17:08